به گزارش شهرآرانیوز، موهایشان را در آسیاب روزگار سفید کردهاند، درست همانجا که سنگ زیرین آسیاب بودهاند و گذر روزگار ردپایش را بر چهرههایشان گذاشته است؛ مادربزرگهایی که امروز اگرچه وجودشان برکت زندگی است و در نقطه ثقل خانه و خانواده قرار دارند، اما خیلی وقتها خودشان احساس تنهایی و با مشکلات متعددی دستوپنجه نرم میکنند؛ از بیماریهای دوران سالمندی گرفته تا مشکلات اقتصادی و معیشتی که گریبانگیر برخی از این گوهرهای ناب و برکتهای زندگی ما جوانترهاست. حالا، اما با بالا رفتن متوسط سن جامعه و حرکت جمعیت کشور به سمت پیری و سالمندی با پدیده زنانهشدن سالمندی مواجهیم و طی سالهای آینده این پدیده جدیتر هم خواهد شد.
بخش نگرانکننده ماجرا این است که از میان دهه شصتیها بخش مهمی از قافله ازدواج جا ماندهاند و ممکن است بعد از این نیز نتوانند ازدواج کنند و تشکیل خانواده دهند. در چنین شرایطی با مادربزرگهایی مواجهیم که دستکم در دوران سالمندی و در ایامی که هر انسانی نیازمند همراهی و پرستاری است، تنها ماندهاند.
بگذریم از اینکه بخشی از این مادربزرگها ممکن است در ایام جوانی شغل و مهارت درآمدزایی نداشته باشند و با رسیدن به دوران پیری چالشهای اقتصادی هم در کنار چالشهای دیگری همچون تنهایی یا بیماریهای دوران سالمندی گریبانگیرشان شود.
بحران سالمندی در چند قدمی کشورمان قرار دارد و طبق بررسیهای آمار و جمعیتشناسی نهایتاً تا سه دهه آینده یکسوم جمعیت کشورمان را سالمندان به خود اختصاص خواهند داد. نکته قابل تأمل، اما امید به زندگی بالاتر در زنان است که موجب میشود سالمندی در کشورمان به پدیدهای زنانه تبدیل شود.
بررسی آمارهای پژوهش شورای ملی سالمندان نشان میدهد حدود ۷۱درصد از سالمندان در شهرها زندگی میکردند. حدود ۹۰درصد از آنها بدون همسر (به علت فوت همسر) بودند. ۴/۲ درصد از آنها هرگز ازدواج نکرده بودند. ۴/۴ درصد از آنها دارای همسر بودند ولی تنها زندگی میکردند.
حدود ۷۳درصد از زنان سالمند تنها، بیسواد بودند. در میان زنان سالمند تنها که سواد داشتند، اغلب سواد در مقطع ابتدایی یا سوادآموزی بودند. بیش از ۶۱درصد زنان سالمند تنها، خانهدار بودند و ۲۲درصد از آنها نیز درآمد بدون شغل داشتند. از سوی دیگر حدود ۹/۲ درصد از زنان سالمند تنها بیمهپرداز صندوقهای بازنشستگی هستند. حدود ۲۶درصد هم بازنشسته صندوقهای بازنشستگی هستند.
زنانهشدن سالمندی یعنی چه و این مفهوم از کجا آمده است؟ این نخستین سؤالی است که در مواجهه با پدیده زنانهشدن سالمندی با آن مواجه میشویم و پاسخ در بررسی روند تغییرات جمعیتی در کشور است. طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، سرعت افزایش زنان سالمند بیشتر از مردان سالمند است. تا سال ۱۳۸۵ تعداد مردان سالمند بیشتر از زنان سالمند بود، اما در سال ۱۳۹۵ تعداد زنان سالمند از مردان سالمند پیشی گرفته است.
در ادامه این گزارش آمده است: سالخوردگی جمعیت ایران به سمت زنانهشدن است که از دلایل بارز آن میتوان به بالاتر بودن امید به زندگی زنان نسبت به مردان اشاره کرد. تعداد مردان سالمند در نیمقرن گذشته حدود ۳/۴ برابر شده، در حالی که تعداد زنان سالمند در این مدت حدود ۸/۴ برابر شده است.
با توجه به بررسی آمارهای جهانی، امید به زندگی زنان حدود ۵/۴ سال بیشتر از مردان است، البته گفته شده که در ایران این اختلاف امید به زندگی کمتر و حدود دو سال است.
پیشتر نیز حسامالدین علامه، رئیس سابق دبیرخانه شورای ملی سالمندان کشور در این مورد گفت: در سال ۱۳۷۵ به ازای هر ۱۰۰ زن سالمند حدود ۱۱۶ سالمند مرد داشتیم، در سال ۱۴۰۰، اما به ازای هر ۱۰۰ زن سالمند، ۹۲ مرد سالمند بود. به عبارتی میتوان گفت جنس سالمندی در ایران زنانه شده است.
سالمندی دوران استراحت و آسایش است، اما خیلی وقتها شرایط اقتصادی اجازه چنین آسایشی را نمیدهد! آن هم در سنین و شرایطی که افراد از توانایی لازم برای کار و فعالیت برخوردار نیستند. وضعیت اقتصادی زنان سالمند هم اغلب چندان مساعد نیست.
آذرماه سال ۱۴۰۰ پژوهشی تیمی با عنوان «بررسی وضعیت زنان سالمند تنها و آسیبپذیری، نیازها و چالشهای آنها در ایران» از سوی دبیرخانه شورای ملی سالمندان منتشر شد. در این پژوهش به وضعیت اقتصادی زنان سالمند تنها و درآمد آنها نیز پرداخته شد.
بر اساس دادههای این پژوهش، حدود ۷۱درصد زنان سالمند تنها درآمدی ندارند و تنها ۲۹درصد بقیه درآمد دارند. بیش از ۹۰درصد زنان سالمند تنها در سه دهک پایین درآمدی قرار دارند.
نکته مهم دیگر در این پژوهش تنهازیستی سالمندان است. در این پژوهش آمده است: شیوه تنهازیستی زنان سالمند در یک دهه اخیر از ۱۸ به ۲۴درصد و برای مردان سالمند از ۴ به ۵/۵ درصد افزایش داشته است. الگوی تنهازیستی در میان زنان سالمند نسبت به مردان به بیش از چهار برابر مردان سالمند رسیده است و مادربزرگها چهار برابر پدربزرگها تنها زندگی میکنند. نکته قابل تأمل در این بین آسیبهای این تنهازیستی روی سالمندان به ویژه زنان سالمند است.
تنهازیستی وقتی با مشکلات اقتصادی همراه میشود، میتواند برای مادربزرگها سختتر شود و آنها را آسیبپذیرتر کند. همچنانکه مرکز پژوهشهای مجلس هم در گزارشی با بررسی وضعیت سالمندان ایران و سیاستگذاریهای کلان در این موضوع نوشته است: زنان سالمند تنها در معرض آسیب بیشتری هستند.
زنان سالمندی که هم اکنون در میان ما زندگی میکنند، متعلق به نسلی هستند که ساختارهای فرهنگی درباره تحصیل و ورودشان به اشتغال، مقاومت بیشتری داشت، در نتیجه امروز بخش زیادی از سالمندان زن از فقدان استقلال درآمدی رنج میبرند، کیفیت زندگی آنها هم منوط به سرمایه اقتصادی همسرشان است. بخشی از زنان هم که شاغل بودند، در دوران اشتغال در مقایسه با مردان از مزایا و فرصتهای شغلی متفاوتی بهرهمند بودهاند.
در این گزارش آمده است: نهتنها موضوع سالمندی یکی از مسائل مهم و اساسی آینده کشور است، بلکه به طور خاص سالمندی زنان با توجه به بالابودن جمعیت آنها و عدمتوانمندسازی در کسب درآمد مسئله حادتری خواهد بود، بنابراین برنامهریزی و سیاستگذاری در این مورد باید متفاوت باشد.
طبق این گزارش سرمایه اقتصادی زنان سالمند کنونی عمدتاً وابسته به همسر است که به نبود فرصتهای اشتغال زنان در دوران جوانی و میانسالی و در نتیجه نابرخورداری از بازنشستگی و فقدان استقلال درآمدی در دوران زندگی سالمندی برمیگردد.
منبع: روزنامه جوان